جدول جو
جدول جو

معنی فارسی زبان - جستجوی لغت در جدول جو

فارسی زبان
(زَ)
آنکه فارسی تکلم کند. رجوع به فارسی و فارسی خوان شود
لغت نامه دهخدا
فارسی زبان
آنکه به زبان فارسی تکلم کند
تصویری از فارسی زبان
تصویر فارسی زبان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارسی زبان
تصویر پارسی زبان
کسی که به فارسی حرف می زند و زبان فارسی زبان مادری اوست، کنایه از ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
فارسی زبان. کسی که میتواند نوشته های فارسی را بخواند:... تا چنانچ عربیت دانان از آن مستفید شوند فارسی خوانان نیز از آن مستفید شوند. (ترجمه تاریخ قم ص 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پارسی زبان
تصویر پارسی زبان
آنکه بپارسی سخن گوید، جمع پارسی زبانان، فصیح بلیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فارسی خوان
تصویر فارسی خوان
آنکه نوشته های فارسی را می تواند بخواند فارسی زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارسی زبان
تصویر پارسی زبان
((زَ))
آن که به پارسی سخن گوید، فصیح، بلیغ
فرهنگ فارسی معین